1398/01/01 01 : 28 : 27
ارغوان شاخه همخون جدا مانده من
آسمان تو چه رنگ است امروز؟
آفتابی ست هوا؟
یا گرفته است هنوز ؟
من در این گوشه که از دنیا بیرون است
آفتابی به سرم نیست
از بهاران خبرم نیست
نفسم می گیرد
که هوا هم اینجا زندانی ست
هر چه با من اینجاست
رنگ رخ باخته است
ارغوان
این چه راز یست که هر بار بهار
با عزای دل ما می آید ؟
که زمین هر سال از خون پرستوها رنگین است
ارغوان بیرق گلگون بهار
تو برافراشته باش
شعر خونبار منی
یاد رنگین رفیقانم را
ب
ارغوان با صدای هزار هزارتا گنجشگ که داشتن جان عشاق شجریان رو زمزمه میکردن بیدار شد، رفت کنار پنجره و صورتش رو چسبوند به شیشه و گرمای صورتش شوق زندگی رو انژکسیون کرد تو رگ سرد پنجره، پنجره جونگ رفت و کم کم رنگهای مداد رنگی برگ درختا رو نقاشی کردن، رنگ کردن.
برگشت نشست روبروی آینه و زل زد تو قاب عکس، زل زد تو چشمای ارسلان که تو عکس نشسته بود روی کنگره دیوار و دست دراز کرده بود سمت ارغوان.
گره موهاش رو باز کرد و ریخت روی شونه هاش، تمام برفی که آسم
ارغوان چارقدش رو سرش کرد، بلند شد سرش رو از میون پنجره نیمه باز برد بیرون، نیم تنه برهنه شو کش داد و تا کمر از پنجره آویزون شد و دست دراز کرد تا تنها اناری که تو بالاترین شاخه درخت مونده بود رو بچینه، نوک انگشتاش رسید به انار، ارغوان نگاهش به آسمون بود و میشنید که پرنده ها بهش میگفتن میرن که تو پرو بمیرن، انار روی زمین افتاد و ترک خورد و رنگ قرمزش سنگ فرش رو پوشوند، چارقد ارغوان روی شاخه موند و ارغوان همراه پرنده ها می رفت که تو پرو بمیره.
بهار را خوش است شکوفه ارغوان را خوش است به یاد یار در ان شکوه سرخوشت دل دیار دردمند که کودکی گره به پای رنج خود ز رنگ رخ پریده شور کودکان کار را نشسته پیر مادری ز بهر لقمه نان خود ز ان سکوت دختران لال و لب دل شکسته را چگونه وا شود به من بگو ... شکوفه ، ارغوان در این جهان دردمند چگونه خوش کنم
بهار را خوش است شکوفه ارغوان را خوش است خالقی (عرفان)
از روزهای رفته و نیامده چه میخواهی؟
فقط میخواهم خوشحال باشم و بدانی یا نه، خوشحالی من بستهست به نگاه تو. میخواهم بدانی، در هر لحظهای که گذشته تمام جان و توانم را گذاشتهام که تو از آنچه میکنم راضی باشی. باور کن که هرلحظه از زندگیام تا به حالا بهترینی بودهام که در توان داشتهام. باور کن که هیچوقت تو را فراموش نکردهام. زندگی کردهام که تو در لحظههایم جاری باشی. مرا ببخش که کافی نبودهام. مرا ببخش که خوب نبودهام. مرا
ارغوان را خیلی دوست داشتم. مدت زیادی با من و درخیالم بود. هرجا که می رفتم، هرجا که می خوابیدم ، حتی در نفس کشیدن هایم.
شعرهایم برای او بود. داستان هایم از او بود و حتی راز و نیازم برای او بود. پناه بر خدا ! گاهی انگار جای خدا هم می نشست . چون از زیبایی بهره ای برده بود . گاهی فکر می کرد الهه ی زیبایی ست و دوست داشت تمام سیم و زر دنیا را در پایش نثار کنند. اما من فقط می توانستم ردای کسی را بر دوش داشته باشم که اندک حسی عاشقانه در قالب کلمات بریزد و
ارغوان
دره در 4کیلومتری ییلاقات طرقبه و 20کیلومتری شهر مشهد قرار دارد. دشتی پراز درخت
ارغوان با شکوفه های بنفش وبرگ هایی به شکل قلب زیبایی خاص و وصف نشدنی به ارغوان
دره بخشیده است. درخت ارغوان به دلیل سازگاربودن با خاک های آهکی و خشک در مناطق
خشک و کم آب بسیار بهتر رشد می کند.
همچنین عبور تالاب فصلی زیبا از ارغوان دره زیبایی دشت ارغوان را بیشتروبیشتر کرده
است. همه این خصوصیات دست به دست هم داده تا دشت ارغوان به وجودبیاید و روزانه پذیرای
5000گرد
ارغوان
دره در 4کیلومتری ییلاقات طرقبه و 20کیلومتری شهر مشهد قرار دارد. دشتی پراز درخت
ارغوان با شکوفه های بنفش وبرگ هایی به شکل قلب زیبایی خاص و وصف نشدنی به ارغوان
دره بخشیده است. درخت ارغوان به دلیل سازگاربودن با خاک های آهکی و خشک در مناطق
خشک و کم آب بسیار بهتر رشد می کند.
همچنین عبور تالاب فصلی زیبا از ارغوان دره زیبایی دشت ارغوان را بیشتروبیشتر کرده
است. همه این خصوصیات دست به دست هم داده تا دشت ارغوان به وجودبیاید و روزانه پذیرای
5000گرد
ارغوان
دره در 4کیلومتری ییلاقات طرقبه و 20کیلومتری شهر مشهد قرار دارد. دشتی پراز درخت
ارغوان با شکوفه های بنفش وبرگ هایی به شکل قلب زیبایی خاص و وصف نشدنی به ارغوان
دره بخشیده است. درخت ارغوان به دلیل سازگاربودن با خاک های آهکی و خشک در مناطق
خشک و کم آب بسیار بهتر رشد می کند.
همچنین عبور تالاب فصلی زیبا از ارغوان دره زیبایی دشت ارغوان را بیشتروبیشتر کرده
است. همه این خصوصیات دست به دست هم داده تا دشت ارغوان به وجودبیاید و روزانه پذیرای
5000گرد
اولین برنامه گروه کوهنوردی و طبیعت گردی دوستداران طبیعت بردسکن در سال 1398 ، طبیعت گردی دره ارغوان بود که در روز جمعه 23 فروردین ماه برگزار شد . دره ارغوان در فاصله 25 کیلومتری شمال شهرستان بردسکن قرار دارد و مسیر دسترسی به دره ارغوان از داخل روستای علی آباد کشمر می باشد .
به دلیل بارندگی ها و سیلاب های اخیر که در منطقه بردسکن بی سابقه بود باعث شده تا سد دره ارغوان همانند تمامی سد ها و بندهای خاکی که در این منطقه می باشد آبگیری شود و حتی در بعضی م
اجاره آپارتمان در دیباجی جنوبی، ارغوان
مشخصات ملک
مساحت: 140 متر
تعداد اتاق: 3
وضعیت بنا: 24 سال ساخت
طبقه: 2
پارکینگ دارد انباری دارد آسانسور دار
توضیحات
آپارتمان مسکونی دیباجی جنوبی ارغوانمتراژ:۱۴۰تعداد خواب:۳سن:۲۴طبقه:۲چندطبقه چند واحدی:۲طبقه تک واحدیامکانات:پارکینگ/انباری/بالکنسیستم تهویه:کولر/گاز/شوفاژ
املاک دلتا
و من یک روز نشستم و فکر کردم، حالا فکرتان هم جای بدی نرود. جای بدی ننشستم، در اتاقم روی تخت یا شاید هم صندلی، البته شک دارم نشسته باشم، چون من اصولا آدم تنبلی هستم و هر جا فرصتش باشد دراز خواهم کشید، حالا به چه چیزی فکر می کردم، برایتان خواهم گفت. قطعا تمام آن چیزی که به آن فکر میکردم را به شما نخواهم گفت، خب نمی شود آمد و جارکشی کرد و هوشیار باش بیدار باش گفت و گفت که مثلا به سینه های آن دوست دختر ده سال پیشم فکر میکردم که شبیه ...، اصلا به شما ربط
ساغر ارغوان گردش می سبو سبو ز ابر بهار بر چمن باده کشان قدح قدح نرگس و سرو و نسترن
دشت و دمن معنبر از بارش ابر آذری باد هوا معطر از لاله و بید و یاسمن
نخوت دی شکسته شد غنچه ی گل شکفته شد بلبل سرخوش از سمن بر سر شاخه نغمه زن
طرف بنفشه زار شد مست و خمار یار من نوش لبش سبوی می زلف کجش شکن شکن
حلقه ی طره تا گشود خرمن گیسوان نمود از خم شانه پشته شد تا به کمر رسن رسن
مطرب خوش نوای ما پرده ی خوش بنا نما شور دگر بپا نما جامه دران بزن بزن
گر نشکفته ام چو گل
یک خواب تکراری هم هست که معنایش را نمی دانم.
زیاد پیش می آید که صبحها من هنوز خوابم و نزدیک است که آفتاب طلوع کند. در چنین مواقعی معمولا خواب می بینم زائر یکی از حرمها هستم و یا قرار است حرم بروم و یا از حرم بر می گردم.
تعبیرش را نمی دانم. نوجوان که بودم به مادرم می گفتم شیطان برای اینکه نمازم قضا شود مرا با خوابی که دوست دارم سرگرم می کند.
گاهی از خواب که بلند می شوم سرم سنگین است. روی گردنم سر احساس نمی کنم یک چیز گرد پر از یک چیز سنگین مثل گچ اسفنجی یا سیمان که حباب هایی داخل آن گیر افتاده باشند حس می کنم. حباب ها میلیون های خواب های عجیب و غریبی است که دیده ام و هنوز نترکیده اند و محو نشده اند. میلیون ها خواب در یک ساعت که بیداری هم لا به لایش غلت می زده است.
خواب هایم ارغوانی است تنهایی ام مثل دشتی است سبز که هیچ کس ذر آن نیست ، خودم هم نیستم. یک دشت و یک دشت سبز و بدون تنوع رنگ و
آپارتمان 57 متری فاز 1
توضیحات :
57 متری – دو خواب – طبقه اول – خوش نقشه – فول بازسازی – بسیار شبک
امکانات :
کف سرامیک
کابینت ام دی اف
نورپردازی
کناف کاری
یه خواب مستر
نورگیر عالی
شیرآلات اهرمی
کاغذ دیواری
نقاشی
گچبری
شرایط پرداخت :
60وام
60رهن220نقد
مشاوره در امور خریدآپارتمان در اندیشه،فروش،مشارکت در ساخت
آدرس : اندیشه فاز یک ابتدای خیابان ارغوان شاهد املاک خانی
کمکم حس میکنم که دارم دیوانه میشوم. بند بند وجودم درد میکند. تا به حال در زندگیام اینطور کلافه و مستاصل نبودهام. نمیدانم باید چهکار کنم. نمیدانم با این همه خشم و نفرت چهکار کنم. حس میکنم که میتوانم خرخرهی آدمها را بجوم. هنوز بغض دارم. نمیدانم باید به کجا فرار کنم. نفسم تنگ است. نمیدانم چه کنم. نمیدانم که باید به کجا پناه ببرم. نوشتن هم حالم را بهتر نمیکند. و این یعنی فاجعه. یعنی دیگر خاکی نمانده که سرم بریزم.
آمدهام خانه. بعد از چند وقت خانهام؟ نمیدانم.دیشب توی خواب داشتیم با پدرم جایی میرفتیم، نمیدانم کی زد کنار و از درد به خودش پیچید، از شکاف سینهاش و از دهاناش خون بیرون میزد، جلوی چشمانام جان میداد. صبح آمدم روی کانتر نشستم و کمی نگاهاش کردم. صبحانه را همانجا خوردم، اینبار او بود.همیشه از تصویرِ رنجِ مادرم از خواب بیدار میشدم. یک بار را یادم آمد که در خواب، از پیشانیاش خون بیرون میزد و به سرعت چهرهاش را سرخ میکرد،
پسرِ مادر صد و هشتاد و سه روزه شده است. یعنی پایان شش ماهگی و آغاز نیم سال جدید زندگی اش. نمی دانم زود گذشت یا نه. نمی دانم سخت گذشت یا آسان. نمی دانم خوش گذشت یا ناخوش. با خودم که فکر می کنم می بینم زود گذشت ولی یادم نمی رود آن شب هایی که آرزو می کردم زودتر ساعت چهار صبح شود و پسرک خواب. شب هایی که شبش کش می آمد و صبحش برای آمدن ناز و عشوه. با خودم که فکر می کنم به این نتیجه می رسم آسان بود اما یادم نمی رود ترس و دردهایی که کشیده ام. شادی ها و خوشی هایی
پسرِ مادر صد و هشتاد و سه روزه شده است. یعنی پایان شش ماهگی و آغاز نیم سال جدید زندگی اش. نمی دانم زود گذشت یا نه. نمی دانم سخت گذشت یا آسان. نمی دانم خوش گذشت یا ناخوش. با خودم که فکر می کنم می بینم زود گذشت ولی یادم نمی رود آن شب هایی که آرزو می کردم زودتر ساعت چهار صبح شود و پسرک خواب. شب هایی که شبش کش می آمد و صبحش برای آمدن ناز و عشوه. با خودم که فکر می کنم به این نتیجه می رسم آسان بود اما یادم نمی رود ترس و دردهایی که کشیده ام. شادی ها و خوشی هایی
نمیدانم این داستان ادامه پیدا می کند یا نه اما بایدببنویسم که عجیبترین خوابهایم را طی بیست و یک سالگیام دیدهام
خوابِ پوستِ تکیده شده. خوابهای همیشگی مربوط به مادرم. جان شکافتهی پدرم.
خوابِ تکرارشوندهای که در آن پیِ مسافرخانهای میگردم که غذای جوانِ عربی را به او برسانم و پیدا نمیکنم و دیر میشود و غذا توی دستم میماند. باید غذا را میرساندم. سفارش مادرش بود.
سالهای بیست و بیستویک چنیناند شاید. در هذیان و یاوه.
اوضاع خوابم تباهیِ محض است. از نظر روانپزشکی هم مشکل به خواب رفتن دارم، هم از خواب بیدار شدن، هم عمق خواب و هم تداوم خواب. قشنگ ریدهام. (نگارنده همچنان اعصاب ندارد.) حالا که بدتر هم شده. هرشب هم که نمیشود قرص خواب خورد. اصلا مگر میشود هر هفته بروی داروخانهی آقای سهروردی و با بدبختی، درحالی که هزار سالت است، با توضیح اینکه بابا به خدا نمیخوام خودمو بکشم، و من اگه بخوام خودمو بکشم خوب بلدم چی بخورم، چجور بخورم و کی بخورم، و من اصلا خودم
شاسوسا بودمکنار همان عمارت مخروب، زیر آسمان شگفت انگیز کویرتنهای تنهاتنها صدای وبلنسل در فضا پخش بود، قطعهی Empty Skyو مه عمیق، انگار که تمام ابرهای دنیا به زمین آمده بودند
ارغوان ابتهاج میخوانم و منتظر
منتظر تو که از میان ابرها پیدا شوی
صورتت را هم یادم رفتهولی خودت را نه ... غمی بی پایان دارم شب های باقی مانده ی عمرم را چه کنم طوری دیدمت که این چشم دیگر خواب را نخواهد دید نمی دانم اسمش را عشق بگذارم یا درد بگذار عشقش برای تو باشد و دردش برای من من و درد تو به هم خو کرده ایم ... تو خوش باش که غمت را من می خورم حالا که می دانم برای من نخواهی بود به چه بهانه ای زنده بمانم تو باعث بودی این پرنده ی بی بال و پر به بی کران ها خیره شود اوجم افق چشمان تو بود که از من گرفتی شعر نمی باف
صورتت را هم یادم رفته ولی خودت را نه ... غمی بی پایان دارم شب های باقی مانده ی عمرم را چه کنم طوری دیدمت که این چشم دیگر خواب را نخواهد دید نمی دانم اسمش را عشق بگذارم یا درد بگذار عشقش برای تو باشد و دردش برای من من و درد تو به هم خو کرده ایم ... تو خوش باش که غمت را من می خورم حالا که می دانم برای من نخواهی بود به چه بهانه ای زنده بمانم تو باعث بودی این پرنده ی بی بال و پر به بی کران ها خیره شود اوجم افق چشمان تو بود که از من گرفتی
رسولم میبینم که آن ها تو را دروغگو خطاب می کنند. می دانم که به تو می گویند چرا مثل فرشتگان نیستی و چون آدمیان در بازار قدم میزنی. رسولم می دانم که غصه ی مهجوری قرآن در میان قومت را می خوری. رسولم گمان نکن که آن ها خواهند شنید یا چیزی درک خواهند کرد. نه هرگز! آنها مانند چهارپایان می مانند، حتی از آن هم بدتر. رسولم غصه نخور، من همه چیز را می دانم، تو را و قلبت که محل هبوط قرآن است، خود در آغوش خواهم گرفت.
+برگرفته از تمام سوره فرقان که گویی خداوند
لعنت به پنج شنبه و دستان بسته اش
نفرین بر آن سکوت به عالم نشسته اش
انگار با تو عقربه ها خواب مانده اند
چسبیده ام به شعر و به وزن گسسته اش
برخیز و باز با نخ صحبت، بِکِش مرا
بیرون، از این کلافگی عصر خسته اش
فردا که تا فرا برسد باز می کُشد
ما را غروب جمعه و آن دار و دسته اش…!
ارغوان حیدری
بر اساس روایات خواب بر هفت قسم است که بعضی از انها مورد مذمت است :1- خواب غفلت؛ و آن خوابیدن در مجلس ذکر است2- خواب شقاوت؛ و آن خوابیدن در وقت صبح است3- خواب عقوبت؛ و آن خواب در وقت نماز است4- خواب لعنت؛ و آن خوابی است بعد از نماز صبح
در این پست از وبلاگ قرار است به طبیعت زیبای دره ارغوان در شهرستان بردسکن سفر کنیم و با این جاذبه طبیعت گردی بیشتر آشنا شویم . در ادامه کلیپ های دره ارغوان و تصاویری از طبیعت زیبایش را تقدیم شما عزیزان می کنیم . با ما همراه شوید ...
دره ارغوان بردسکن کجاست ؟
دره ارغوان در فاصله ی 25 کیلومتری شمال شرقی شهرستان بردسکن و در کوههای شمالی روستای علی آباد کشمر واقع می باشد و این دره به دلیل رویش درختچه ها و گلهای ارغوان به این نام معروف شده است . هر ساله
دانلود اهنگش
آسمان چشم او آیینه کیست
آن که چون آیینه با من روبرو بود
درد و نفرین، درد و نفرین بر سفر باد
سرنوشت این جدایی دست او بود
گریه مگن که سرنوشت
گر مرا از تو جدا کرد
عاقبت دل های ما
با غم هم آشنا کرد
چهره اش آیینه کیست
آن که با من روبرو بود
درد و نفرین بر سفر
این گناه از دست او بود
ای شکسته خاطر من
روزگارت شادمان باد
ای درخت پر گل من
نو بهارت ارغوان باد
ای دلت خورشید خندان
سینه تاریک من
سنگ قبر آرزو بود
آنچه کردی با دل من
قصه سنگ و سبو بود
من
گفت پایش خواب رفته است، بدجنسیام گل میکند، میروم که پایش را له کنم، یک پایش را بالا میبرد، گمان میکنم باهوشتر از آن است که همان پای خواب رفتهاش را بالا برده باشد، روی پای دیگرش نشانه میروم، نشانهام و خودم هر دو به خطا میرویم، آن پای دیگرش مصنوعیست. میگوید یک وقت فکر نکنی ناظم هستی مرا تنبیه کرده و یک پا در هوا نگاهم داشته، آن پایم را دادم تا این پایم روی خاک وطنم باشد. نگرانش نباش پا هم مثل ناخن پا در خواهد آمد اما اندکی طول م
دانشجو موذن جامعه است، اگر خواب بماند نماز امت قضا میشود.
پینوشت:
میدانم امروز روز دانشجو نیست. ولی این جمله را که دیدم به فکر فرو رفتم که این همه نماز قضا شده، موذن چرا بانک اذان نمیدهد؟ حتی نمازهای ظهر و عصر هم قضا شده، در این حد در خواب هستیم!
دانشجو موذن جامعه است، اگر خواب بماند نماز امت قضا میشود.
پینوشت:
میدانم امروز روز دانشجو نیست. ولی این جمله را که دیدم به فکر فرو رفتم که این همه نماز قضا شده، موذن چرا بانک اذان نمیدهد؟ حتی نمازهای ظهر و عصر هم قضا شده، در این حد در خواب هستیم!
چند روز است که هر شب کابوس میبینم. کابوسهای عجیب و غریب و شلوغ و درهمام دوباره برگشتهاند. چند شب پیش آدمبدهی خوابم مادرم بود. هیچ چیز ترسناکتر از این نیست که آدمبدهی داستانِ کابوست مادرت باشد. البته شاید این برای منی که این اواخر از هر آشنا و غریبهای ضربه خوردهام خیلی عجیب به نظر نرسد.
دیشب خواب تو را میدیدم. میپرسی چطور ممکن است خواب آدم نادیده را دید؟ نمیدانم. اما مکانیزم دیدن خواب آدم نادیده _اگر برایت سؤال است_ این طو
آپارتمان 42 متر 8شرقی
کد: 211
توضیحات :
42 متر – طبقات اول -تک خواب -5 سال ساخت – فول بازسازی – سند آماده
امکانات:
کف سرامیک
کابینت ام دی اف
گاز رومیزی
شیر آلات اهرمی
نور پردازی شده
تراس
آیفون تصویری
پکیج
رادیات
قیمت کل 302 میلیون + 60 میلیون وام به عهده خریدار
مشاوره در امور خریدآپارتمان در اندیشه،فروش،مشارکت در ساخت
آدرس : اندیشه فاز یک ابتدای خیابان ارغوان شاهد املاک خانی
یا نور
نمی دانم، شاید روز و سال عمر را شمردن، بازی بی جهتی باشد. اما می دانم که هر روز صبح، نظرگاه تازه ای گشوده می شود و من امروز، به لطفت، با عمیق ترین حالات شکر چشم از خواب گشودم. یادم نمی آید، شاید خواب خوشی دیده باشم، "این می دانم که مست برخاسته ام..."
از فکر نعمت تو قلبم دارد از جا کنده می شود. فکر می کنم در این بیست سال، اگر هیچ یک از خواسته هایم تحقق نیافته بود، باز هم آنچنان منعَم بودم که بعضی از خواهش هایم رنگ و بوی ناشکری داشته باشد.
آن رو
یا نور
نمی دانم، شاید روز و سال عمر را شمردن، بازی بی جهتی باشد. اما می دانم که هر روز صبح، نظرگاه تازه ای گشوده می شود و من امروز، به لطفت، با عمیق ترین حالات شکر چشم از خواب گشودم. یادم نمی آید، شاید خواب خوشی دیده باشم، "این می دانم که مست برخاسته ام..."
از فکر نعمت تو قلبم دارد از جا کنده می شود. فکر می کنم در این بیست سال، اگر هیچ یک از خواسته هایم تحقق نیافته بود، باز هم آنچنان منعَم بودم که بعضی از خواهش هایم رنگ و بوی ناشکری داشته باشد.
آن رو
یا نور
نمی دانم، شاید روز و سال عمر را شمردن، بازی بی جهتی باشد. اما می دانم که هر روز صبح، نظرگاه تازه ای گشوده می شود.
و من امروز، به لطفت، با عمیق ترین حالات شکر چشم از خواب گشودم. یادم نمی آید، شاید خواب خوشی دیده باشم، "این می دانم که مست برخاسته ام..."
از فکر نعمت توست که قلبم دارد از جا کنده می شود.
فکر می کنم در این بیست سال، اگر هیچ یک از خواسته هایم تحقق نیافته بود، باز هم آنچنان منعَم بودم که بعضی از خواهش هایم رنگ و بوی ناشکری داشته باش
همان لحظاتی که آدم فکر میکند یکی از بنده های خوب خداست، ندانسته دارد سقوط می کند. نمی دانم چه حکایتی ست. نمی دانم چرا. فقط می دانم هر بار که ظنم به خودم خوب شد، بعد از یک بازه ی زمانی تبدیل به آدم افتضاحی شدم. مثل حالا.
منی که لفظ شراب از کتاب می شستم
زمانه کاتب دکان می فروشم کرد ...
حال دلم خوب است یا نه؟نمی دانم،شاید تنها چیزی که می دانم این است که می گذرد...شاید حتی آن را هم نمی دانم،می گذرد یا نه؟خنده ها،گریه ها،باور ها،دوستی ها،دوست داشتن ها،عشق ها،معرفت ها،زندگی ها آمدند و رفتند...تنها چیزی که آمد و نرفت "من" بودم...دلم تنگ شده،نه برای شخصی،نه برای مکانی و نه حتی برای زمانی،حتی این را هم نمی دانم دلم برای چه چیزی تنگ است...گمراهم...سرگردانم...گم گشته ام...من...خود را...گم...کرده ام!!!
آدمی در درونم گیر افتاده،حسی درونم به بند
(وقتی خوشبختی رو پیدا کردی سوال پیچش نکن ) :«ساموئل بکت» این جمله را دوست داشتم و دلم می خواست تکرارش کنم. تکرارش کنم تا مزخرفات توی مغزم خفه خون بگیرند و جمله ای به این قشنگی جای آنها را بگیرد.
من هم مثل همه دنبال این خوشبختی هستم اما ظاهرا هر جا که می روم خوشبختی چند لحظه قبل آنجا بوده و من دیر رسیده ام.
این روزها حال هیچکس خوب نیست. یا من خوب نمی بینم، چون خودم خوب نیستم. لعنتی حتی نمی شود به دیده ها هم اعتماد کرد. پس به چی اعتماد کنیم؟
نمی دان
خرید اقساطی تخت خواب و سرویس خواب: خرید اقساطی تخت خواب و سرویس خواب، سرویس خواب های گالری آرش شامل تخت خواب ، میز آرایش، صندلی میز آرایش، دو عدد پاتختی، تخت تشک در صورت انتخاب مشتری است که در سرویس قرار میگیرد.
ادامه مطلب
ساعت خواب و بیداریات از عالی به افتضاح تغییر کرده جانکم. تا چهار صبح لگد میزنی به شکم مادرت و چهار صبح به بعد میخوابی تا دمدمای ظهر. خوابیدنت هم عجیب و غریب است . خودت را ول میکنی جلوی شکم مادرت و یکهو شکمش دوبرابر میشود. میفهمیم که ارغوان خوابیده است.
جواب سلام خاله را نمیدهی. جواب احوالپرسی خاله را هم نمیدهی. اما وقتی وحشی خطابت میکنم، تکان میخوری و سرت را میچرخانی . این را مادرت میفهمد و برای ما تعریف میکند.
جان دل خاله روز
می گویند مردان با احساس شاعر می شوند و مردان بی احساس، سرباز جنگ. اما تکلیف سرباز درون خواب های من چیست؟ هر شب می بینمش که در پایان جنگ به زمین افتاده و به اسلحه دشمن می نگرد که پیشانی اش را هدف گرفته است. از او می پرسند آخرین حرفت را بزن، آخرین خواسته ات. اما او فقط عکسی را از جیبش بیرون می آورد و می بوسد. نمی دانم عکس همسرش است، یا معشوقه اش، یا مادرش، یا فرزندش؟ نمی دانم در چه تاریخی کشته می شود. در چه ساعتی؟ نمی دانم کسی را دارد که برایش اشک بری
5- خواب راحت خوابى است در وسط روز 6- خواب رخصت؛ و آن خوابی است که بعد از نماز عشاء باشد7- خواب حسرت؛ و آن خواب در شب جمعه استامیدوارم خداوند متعال ما را عامل به این روایت شریف قرار دهد به برکت صلوات بر محمد و آل محمد (علیهم السلام)
چند روز است که هر شب کابوس میبینم. کابوسهای عجیب و غریب و شلوغ و درهمام دوباره برگشتهاند. از آدمی شبیه من که توی مغزش مدام میان نیمکرهی چپ و راست دعواست بعید نیست که این به هم ریختگی از جایی مثل ناخودآگاه بیرون بزند. چند شب پیش آدمبدهی خوابم مادرم بود. هیچ چیز ترسناکتر از این نیست که آدمبدهی داستانِ کابوست مادرت باشد. البته شاید این برای منی که این اواخر از هر آشنا و غریبهای ضربه خوردهام خیلی عجیب به نظر نرسد.
دیشب خواب ت
آپارتمان 59متر 9غربی
کد :212
توضیحات :
59 متری – طبقه دوم – 3سال ساخت -تک خواب – نورگیر عالی
امکانات :
پکیج
کولرگازی
کابینت ام دی اف
کف سرامیک
نورپردازی
گچ بری
پارکینگ اختصاصی
گاز رومیزی
هود لمسی
شرایط پرداخت :
60 میلیون وام
50 میلیون رهن
315 میلیون نقد
مشاور خرید آپارتمان 59متر 9غربی
داریوش ضرابی
09198070620
مشاوره در امور خریدآپارتمان در اندیشه،فروش،مشارکت در ساخت
آدرس : اندیشه فاز یک ابتدای خیابان ارغوان شاهد املاک خانی
ارغوان،شاخه همخون جدا مانده منآسمان تو چه رنگ است امروز؟آفتابیست هوا؟یا گرفتهاست هنوز؟من در این گوشه که از دنیا بیرون استآفتابی به سرم نیستاز بهاران خبرم نیستآنچه میبینم دیوار استآه این سخت سیاهآن چنان نزدیک استکه چو بر میکشم از سینه نفسنفسم را بر میگرداندره چنان بسته که پرواز نگهدر همین یک قدمی میماندکورسویی ز چراغی رنجورقصه پرداز شب ظلمانیستنفسم میگیردکه هوا هم اینجا زندانیستهر چه با من اینجاسترنگ رخ باخته استآفتابی
روز روزش که برابرم بودی و به چشم میدیدمت، دلم برایت تنگ میشد. حالا را چگونه تاب آوردهام نمیدانم. اما دلم برایت تنگ شده، شاید بیشتر از همیشه. حرف باد هواست عزیزکم. دوری پیشانینوشت دوتایمان بود، فرقی نمیکند که برای من تلخ، برای تو شیرین. باری سخت مراقبت کن، جانت ضعیف است. کمجانی. گفته بودمت که باری خواب مرگت را دیدهام اما نگفته بودمت با اشک از خواب پریدنم را. من تاب نمیآورم.
عزیزدلم! خدا تو را چند روزی به زمینیان امانت داد تا بدانند که راز آفرینش زن چیست؟ و رمز خلقت زن در کجاست؟ و اوج عروج آدمی تا چه پایه بلند است. می دانم، می دانم دخترم که زمینیان با امانت خدا چه کردند، می دانم که چه به روزگار دردانه رسول خدا آوردند، می دانم که پارۀ تن من را چگونه آزردند، می دانم، می دانم، بیا! فقط بیا و خستگی این عمر زجرآلوده را از تن بگیر!
+ کشتی پهلو گرفته - سید مهدی شجاعی
پدربزرگمان فالی زده بود و گفته بود تو ی در راه پسرکی هستی که روزگارمان را عوض میکند اما نه فدایت شوم. سونوگرافی مادرت دقیقتر بود و خبر آمدن دخترکی را که همیشه منتظرش بودم به جهان داد
نامت ارغوان است. و من تنها خالهی تو هستم. این روزها برایت لوازم زندگی بشری را آماده میکنیم . لباس و کفش و کلاه و تخت و اسباببازی و این چیزهایت را فراهم میکنیم که چهار ماه دیگر به دنیا بیایی و عزیز دل همهی ما بشوی.
از آن چند سلول انگشتشمار به مرحله
از ح فاصله گرفتم، درواقع از همه فاصله گرفتم، این روزها تنهام و سرم به درس و کتاب. راستش لذت میبرم و این من رویایی ام است که درس میخواند، سراغ شبکههای اجتماعی نمیرود، سرش گرم کسی نیست و و و. اما از طرفی دلم یک عشق میخواهد، نه تپیدن و هیجان، که عشق. میدانم چنین چیزی در عالم واقع موجود نیست، میدانم ساختهی داستان پردازان است و لعنت به کسی که اول بار این معنا را شکل داد.
حالم خوب است و با ترس مینویسم چون هربار نوشتم تغییر کرد اما شرح حا
این وضعِ بیهودگی آدم را از به یاد آوردن هم میاندازد.ملال هم نیست حتی. ملال وزن دارد لااقل. یک چیزی هست. این بیهودگی عین این ست که حافظه نداری. یاد نداری. حرف، وزن، رنگ، کلمه. هیچ که هیچ. پرت پشت پرت پراکنده میکنی توی هوا که بی سمتاند. نمیدانم دیشب بود یا کِی که آنقدر این شدید شده بود که هربار، فورا زل میزدم توی چشم اطرافیانم که ببینم چه قدر کلافهشان کردهم. پشتِ پرت مخفی میشوی. نمیدانم این چه کار بیهودهای ست که مینویسم و اینجا می
بچه بودیم...
توی فیلم پدر سالار، اسدالله خان خواب بود و یه خواب دید و عرق کرده از خواب پرید و فریاد زد یا ابوالفضل...
من تا مدتها ادای اسدالله خان رو وقت خواب درمیاوردم و مامانم قربون دست و پای بلوری دختر بانمکش میرفت...
حالا هر روز یا حداقل هر هفته قصه من همین شده...
هفته پیش وسط هال خونه خواب بودم که بیدارم کردن...همه گفتن داشتی داد میزدی...اره...داشتم داد میزدم که یه نفر یه نامه ای رو بهم بده و نمیداد...
دیروز هم کلی خواب دیدم و هر بار از خواب پریدم...
زمستان سال ۱۴۰۲ یا ۳ بود. واضح یادم نیست. هفتهی سرد و کولاکیای بود. یک هفتهای بود همه جا سفیدپوش بود. شب سوم یا چهارم یخبندانهای آن زمان بود که خواب برف سنگین دیدم.در خواب دیدم: «داشتم برفبازی میکردم که ناگهان از سایهی سرد و تاریک دوردست پسرعمویم هم آمد و شروع کرد راه رفتن روی یخها و برفها. خِرتخِرتِ صدای خُرد شدن یخهای برف صدای دلنشینی در فضا منعکس کرده بود.»داشت از کنارم میگذشت که مادرم برای رفتن به مدرسه بیدارم کرد. اتفاق
خدایا! می دانم که کم کاری از من است خدایا! می دانم که من بی توجهم خدایا! می دانم که من بی همتم خدایا! می دانم که من قلب امام زمان (عج) را رنجانده ام، اما خود می گویی که به سمت من بازآیی آمده ام خدا! کمکم کن تا از این جسم دنیوی و فکرهای مادی نجات یابم. @mdafeaneharam2
فروش تخت خواب های دونفره اقساطی در کرج: بزرگترین مرکز فروش سرویس خواب در استان البرز و کرج. اگر به دنبال خرید سرویس خواب و تخت خواب اتاق خواب با تنوع طرح و رنگ بسیار و به قیمت تولیدی هستید،این فرصت را از دست ندهید.
ادامه مطلب
من یک دخترم...
لوس پدر، عشق مامان و همبازی برادر.همیشه قبل از خواب، خیالبافی می کنم.همیشه هنگام خرید، بهانه ی عروسکی دیگر را می گیرم.هر شب، در آغوش پدرم می خوابم؛و صبح ها با بوسه ی مادرم از خواب بیدار می شوم.عاشق رنگ بنفش و صورتی ام.عاشق چشمان آبی و موهای خرمایی ام.عاشق خانه ای هزار طبقه کنار قصر سفیدبرفی ام.ولی با اینکه هیچ کدام از اینها را ندارم، خوشحالم.چون می دانم بهترین مخلوق خداوند هستم؛مهربان تر ازسفید برفی، زیباتر از سیندرلا،بازیگوش
مثلا تعبیر خواب چشم زخمی متفاوت از تعبیر خواب چشم سبز است. فردی ممکن است تعبیر خواب عفونت چشم به کارش بیاید و فردی دیگر هم تعبیر خواب کور شدن چشم دیگری مد نظرش باشد. ما در این مقاله از پارسی نو سعی کرده ایم تا به تمام این موارد از جمله تعبیر خواب آسیب دیدن چشم اشاره کنیم. ما را تا پایان این مقاله همراهی کنید.
تعبیر کلی چشم در خواب
آن چه در زندگی ما عزیز و گرامی است در خواب های ما به صورت چشم ظاهر می شود. اگر در خواب احساس کنید که دیدگان شما کم فر
نمیدانم چرا این عنوان را برای این متن انتخاب کردم. چون الان .... در خانه هستم و شب هم هست اما تاریک نیست. زیر لوستر ۶ چراغ پشت میزناهارخوری نشستهام و به جای خواندن مقالههایی که فردا عملاً از آنها امتحان دارم، دارم این را مینویسم...
امیدهایی که به پوچی رفتهاند. منتظرم که محمد به خواب برود تا بروم و فیلمهایم را تماشا کنم. نمیدانم کی میخواهم آدم شوم.
درست فهمیدی... این متن راجع به تو نیست. همه چیز راجع به تو نیست. آره، خیلی این حرفم شاع
آدم ها برای زندگیشان تصمیم های قشنگی میگیرند! اما مسیر از ایده به فعل رسیدن آنقدر طولانیست که ده بار در این مسیر میزایید، بیست بار میچایید، سی بار میرینید... آری، دقیقن ! برای بار سیام ریدهام... . و نمیدانم چرا خسته نمیشوم؟ چرا رویم کم نمیشود؟ چرا کسی نیست گوشم را بپیچاند؟ چرا سرم نمیشکند با این همه سنگ؟ چرا یکی نیست دستم را محکم بگیرد و بگوید هییییس، آرام باش، بنشین، رسیدی... . دارم میجنگم، به جان خواهر مادرم هر سکانس و هر
ارغوان
شاخه ی هم خون جدا مانده ی منآسمان تو چه رنگ ست امروز ؟آفتابی ست هوا ٬یا گرفته ست هنوز ؟من درین گوشهکه از دنیا بیرون ست ٬آسمانی به سرم نیستاز بهاران خبرم نیستآنچه میبینمدیوار استآهاین سخت سیاهآنچنان نزدیک ستکه چو بر می کشم از سینه نفسنفسم را بر می گرداندره چنان بستهکه پرواز نگهدر همین یک قدمی می ماندکور سویی ز چراغی رنجورقصه پرداز شب ظلمانی ستنفسم میگیردکه هوا هم اینجا زندانی ستهر چه با من اینجا سترنگ رخ باخته استآفتابی هرگزگوشه ی چ
دکتر داشت حرف میزد. میگفت آدما وقتی تعارض هایی واسشون پیش میاد که نمیتونن حلش کنن و باهاش کنار بیان پس خوابش رو میبینن تا بتونن حلش کنن اینکه بعضی ها خواب های سریالی میبینن به خاطر اینه که با یه بار خواب دیدن نتونستن تعارض هاشون رو حل کنن پس انقد اون خواب رو میبینن تا بتونن حلش کنن.
دلیل خواب های ادامه دارم رو فهمیده بودم. دلیل خواب های اخیرم حتی و خواب های به وقت وقایع مهم. اینکه چرا در حالی که قلبم به شدت تند میزنه و وحشت کردم از خواب میپرم و ح
خرید تخت خواب های جهیزیه قسطی: بزرگترین مرکز فروش تخت خواب های تک نفره، دو نفره و جهیزیه عروس و تخت های تاشو در استان البرز و کرج. اگر به دنبال خرید سرویس خواب و تخت خواب اتاق خواب با تنوع طرح و رنگ بسیار و به قیمت تولیدی هستید،این فرصت را از دست ندهید.
ادامه مطلب
سختترین تصمیمی بود که باید میگرفتم. ماندن و خود را در دل اتفاقات از پیش تعیین نشده انداختن. چارهای جز ماندن نبود. اگر میرفتم حالم بهتر میشد، خیلی بهتر از الآن اما با رفتن من کسانی دیگر به زحمت میافتادند و برخلاف من راحت نبودند. اگر میرفتم دیگری باید هزینهی گزافی میداد و حالا که ماندم بار این هزینهی گزاف تنها بر دوش من است. من نمیخواستم بمانم اما به هر دلیلی نشد. نشد که بروم. حالا مجبور به ماندن هستم. میدانم بهای این ماندن ر
تعبیر خواب طلا از دیدگاه امام جعفر صادق علیه السلام و سایر معبران علم تعبیر خواب طلا در خواب بیان خواهد شد. تعبیر خواب طلا امام صادق، تعبیر خواب طلای شکسته ، تعبیر خواب طلا برای دختر مجرد، تعبیر طلا در خواب زنان و کاملترین مرجع تعبیر خواب طلا در خواب را در سایت سماتک می خوانید.
تعبیر خواب طلا امام صادق
تعبیر خواب طلا امام صادق برای مردها بد، ولی برای زنها خوب میباشد. تعبیر خواب طلا از امام جعفر صادق :حضرت امام صادق فرماید: دیدن طلا در خواب
دوستی دارم که رازی دارد و این راز به طریقی بدون اینکه بخواهم به گوش من رسیده است و آن دوست از این موضوع بی خبر است. بعد هر از چندگاهی که با هم حرف می زنیم او از دوره ای از زندگیش حرف می زند که خیلی سخت بوده ولی ادامه نمی دهد که چرا و چطور و من هربار می دانم از چه حرف می زند و او نمی داند که من می دانم و من هر بار از این دانستن خودم و ندانستن او معذب می شوم. این روزها سوال اخلاقیه من از خودم این است که باید به او بگویم همه چیز را می دانم یا بگذارم در هم
میلی به زندگی ندارم، از خودکشی و مرگ میترسم فلذا به خواب پناه میارم. از صبح تا حالا که ساعت ۳ بعدازظهر هست خوابم. فقط پاشدم صبونه و نهار خوردم و باز خواب. حالم بده و میلی برای ادامه ندارم. همهش هم بخاطر رفتارهای اخیر میم هست. سرد و بیحوصله شده. خوابم میاد. باید برم به علم مردگان .
عصر بخیر
شاعر چه کند اینجا، من شعر چه میدانمیک شعر نگفتم من در عمر پریشانم
من طبل خداوندم، فارغ ز همه بندم همبال عقابانم، همنعرهی شیرانم
گفتند که تو اینی، گفتم که نه من اینم گفتند تو پس آنی، گفتم که نمیدانم
دانم که چو دریایم، میخیزم و میآیمکشتی خداوندی در بحر غزل رانم
من شعله به کف دارم، جان قلمم آتشهر سو قدمم آتش، من مشعل یزدانم
ترسی تو ز من؟ حقّت! ترس تو دم لقّتسوی تو چه میآیم، بقّ تو چه میخوانم
تا اوج فلک رفتم، آن اوج مرا کم بوددر جان م
می دانم دنیا چگونه است اما نمی دانم چرا تا این اندازه ساده ام ....
نفس عمیق میکشم زندگی میکنم رشد میکنم و هر روز از روز گذشته پر بار تر می شوم اما گاهی در این میان احساس میکنم قلبم دیگر نمی تپد .و درست در همین لحظات است که میفهمم دیگر آن آدم گذشته نخواهم شد ...
چرا اینقدر زود دارم بزرگ می شوم ؟! آخر به چه قیمتی ؟! آخر چرا بعضی از چالش های زندگی تا این اندازه وحشتناک و درد آور است ؟
ای تف تو رویت بشر که بعد اینهمه سال فخر و کبر و کثافتبازیهای علمی هنوز نتوانستی بفهمی چه مرگت است. بعد اینهمه کندوکاو در ذهن و قلب و جان و روحت نتوانستی بفهمی دقیقا کجای کار میلنگد که اینطور تمام روز یک گوشه افتادهای و ذهنت قفل کرده رو هلاجی آدمهای دیگر. سالها نتوانستی با آدمها حرفت را بزنی، گله کنی، فریاد بزنی، پشیمان شوی، گریه کنی، امروز میبینی با خودت هم نمیتوانی درست و حسابی حرف بزنی. شاید هم زیادی یقهء این ب
110 متر اندیشه فاز1
توضیحات :
آپارتمان نوساز کلید نخورده – نور و آفتابگیر عالی – موقعیت عالی دسترسی راحت – مشاعات شیک تمام سنگ – نما رومی ۲کله
امکانات :
خواب ها مستر
سرویس فرنگی
کابینت ممبران
گاز رومیزی
هود لمسی
نقاشی
کاغذ دیواری
گچبری مدرن
آسانسور 8 نفره
لابی شیک مبله
انباری و پارکینگ اختصاصی
شرایط پرداخت :
705 میلیون نقدی
150 میلیون قابل رهن به مستاجر
80 میلیون امکان دریافت وام مسکن
مشاور :شایان سرهنگی
0912-6344564
مشاوره در امور خریدآپارت
خیلی وقت بود که راحت میخوابیدم. و به قول ملت خواب نمیدیدم. چندین سال(البته درستش اینه که خوابهام رو یادم نمیموند)
اما ده روزه که شبهام دیوانه کننده شدن.
اول اینکه خوابم نمیبره. هر شب دست کم دو سه ساعت توی رخت خواب تقلا میکنم.
بعدشم که خوابم میبره تا همون ساعت شیش و هفت، دو سه بار خواب میبینم و از خواب میپرم. یعنی هر ساعت تقریبا یکبار، ساعتی یک خواب، خوابهای لعنتی مزخرف :|
اوضاعیه خلاصه
بوی دود و سوختگی مدار برقی خانه را پر کرده. کف اتاق نشستهام و به پنجرهای که لحظاتی پیش در تلاش بودم تا درزگیرهایش را جدا کرده و بازش کنم، نگاه میکنم. سرم پر از درد است. تقریبا تمام وسایل برقیمان و حتی آسانسور در اثر تکفاز شدن برق سوختند و صدای انفجار شارژر موبایل درست در کنار گوشم، سرم را و بویش بینیام را پر کرده و هرچه کنار پنجره نفس میکشم، تاثیری ندارد. دستم هم بعد چند بار شستن، همچنان بوی سوختگی میدهد دلم میخواهد پوستش را بک
دو هفته پیش :
خونه را جارو برقی کشیدم خواب بودبیدار شدگفت پس شام با منبا تکه های کوچیک مرغ داخل فریزر شام خوشمزه ای درست کرد.....صبح جمعه از خواب بیدار شدم، دخترک را با ماساژ و مهربونی از خواب بیدار کردصبحانه را تا خواب بودم اماده کرده بود؛ مثل هر روز
سه بار به خوابش رفت و گفت بیا پیش خودم ببین درد هم نداره، سر من رو هم بریدن درد نداشت
*
زندان بود، توی خواب بهش گفت چرا برای دفاع از حرم من نمیای. بیدار که شد شاکی رضایت داده بود و آزاد شد و راهی دمشق شد.
*
همسرش اجازه نمیداد بره، خیلی ناراحت بود، شب عمه سادات به خواب همسرش رفت و گفت چرا نمیذاری سرباز ما بیاد؟
*
می ترسید به او قوت قلب دادند، در بند بود آزادش کردند، دنیا به پایش پیچیده بود، خلاصش کردند
وقتی کسی را دوست داشته باشند موی پیشانی اش را هم
تمام هم و غمم این بود که به آنجا برسم
تا آسوده شوم
اما الآن که با صد ضرب و زور راضی شده ام که اینجا جای آسایش است آسوده خاطر نیستم
آشفته و خسته ام از خواب
- متن تصویر .... آرزو بر جوانان عیب نیست
- ای ناشناسی که نظرت برای شعر عمو شبلی را حذف کردم ببخش حقت بود خیلی لحنت خوب نبود
من نمیدانم هیچ
که اگر جاده های کلمات
در پس قافیه ها
ره به پایان ببرند
از من سوخته مغز
چه بماند بر جای
و امروز
در دل دخترک امیدوار
امیدی است به فردای سپید
در دل شعر سپیدم
دل بی سروپا
باز چرا میگیرد
و چرا میگرید
اما
من میدانم
که این شعر سپید
در دل روز سیه را
روزی
لابهلای شوق شب های سپید
میخوانم و میخندم
به عمری که گذشت
:)
علت خواب زیاد از نظر روانشناسی بسیار زیاد است اما باز هم فرد به فرد متفاوت است. Insomnia یا بی خوابی یک اختلال خواب است که فرد را بی خواب کرده و یا فرد نمی تواند خواب بماند. اما اگر زیاد از حد می خوابید احتمالا مشکل دیگری دارید و باید به دنبال دلیل خواب زیاد باشید. در این مطلب سایت ویک روان به بررسی علت خواب آلودگی زیاد و علت خواب زیاد از نظر روانشناسی می پردازیم.
پیشنهاد می کنیم پیش از شروع حتما مطلب انواع خواب چیست را در ویکی روان مطالعه نمائی
زهرای بابا سلام
اولین شبی که پیش ما نبودی عمو خوابت را دید.همان زمان که پیکرت توی سردخانه بود اما نمی دانم خودت کجا بودی. شروع کردی به پیغام دادن که جایت خوب است اما حال دلمان را چه کنیم که هنوز خراب است
عمو اولین کسی بود که این خبر را شنید و هق هق کنان گوشی را گذاشت. حتی بازخواست من را تحمل کرد که چرا در چنین شرایطی هیچ کدام کنارم نیستند پس به چه دردم می خوردند
عمو تعریف می کرد:
شب گریه کرده بودم و بی قرار.ناراحت بودم. نمی توانستم بخوابم. حول و ح
زهرا جان سلام
بابا جان نمی دانم این خوابها چه معنی دارد و چرا دیگران باید آن را ببینند و چه حکمتی در آن است. تلاش اندکی هم کردم فرد مطمئن و واردی پیدا کنم ولی نشد.
هفته اول و دوم پس از خاکسپاریت بود که دختر عموی مامان تو را خواب دیده بود. من هم از دیگران شنیدم. گفته بود:
"سه زن بودند. یکی که زهرا را بغل کرده بود سرتاپا سفید پوشیده بود. کنار مزار شهدای محل ایستاده بودند. حرف نمی زدند.من منظورشان را در خواب حس می کردم. دو تا دختر عمو(یا دختر عمه) دیگر
زهرا جان سلام
پنج شنبه صبح 20 اردیبهشت 97 فردای خاکسپاریت بود که پسر خاله مجبور بود برای امتحانش به تهران برگردد. برای همین سحر حرکت کردند.
عرفان می گفت:
"تا صبح 3 بار خواب زهرا را دیدم. هر بار خانه شوهر خاله مامان بودیم. جمعیت زیادی دور تا دور خانه بودند و زهرا را تشویق می کردند. پیرمردی جدی دست زهرا را گرفته بود و زهرا هم با حالتی از غرور سرش را برای جمعیت تکان می داد. زهرا طوری می خندید که دندانهایش دیده می شد. هر بار که خوابیدم و بیدار شدم این خوا
بیشتر افراد نزدیک به ثلث عمر خود را روی تخت خواب سپری می کنند بقیه ساعات عمر نیز به شدت تحت تاثیر همان ثلثی است که در خواب هستند . زیرا کسانی که شب خواب راحتی ندارند در روز نیز شادابی لازم را برای انجام کارهای روزانه ندارند . بنابراین توصیه می کنیم قبل از خرید تخت خواب مقداری راجع به آن تحقیق کنید و دایره علم خود را در مورد آن گسترش دهید . به طور کلی تخت خواب ها از لحاظ کاربرد به سه دسته یک نفره دو نفره و دو طبقه تقسیم می شوند . تخت خواب یک نفره برا
تعبیر دیدن خر در خواب چیست؟
دیدن خر در خواب خوب است. برخی خر را مردی احمق دانسته اند که به زندگی بیننده خواب وارد می شود و اگر چه نعمت و فراخی و روزی می آورد ولی مزاحمت ایجاد می کند و خریت و نادانی او بیننده خواب را می آزارد.
از دانیال نبی نقل شده که دیدن خر در خواب عزت و بزرگواری است و بخت خوش است برای او و خوبی و بدی خر به او یعنی بیننده خواب برمی گردد.
ادامه مطلب
خواب راحت با دوش آب گرم
دستور العمل هایی وجود دارد که کسانی که میخواهند یک خواب راحت در طول شب را داشته باشند.به عنوان مثال : میدانیم که ورزش منظم ، اتاق خواب خنک راهکارهای خوبی برای استراحت شبانه است.
حمام یا دوش گرفتن قبل از خواب نیز یک درمان شناخته شده برای یک خواب راحت میباشد. زیرا بعد از حمام کردن دمای بدن کاهش میابد که میتواند به خواب راحت ما کمک کند.
ادامه مطلب
خواب
این مخلوق عجیب و مسحور کننده...
این بیان رازگونهی ناخودآگاه
این زبان از یاد رفته....
این موجودی که به هر شکل به آن نگاه کنی معنی درستی میدهد! چه در یک صف از خوابهای پی در پی، چه بعنوان یک موجود یگانه..
بیداری کدام است؟
چیزی که در خواب میبینیم یا خوابی که در روزمره دچارش هستیم؟
به راستی کدام گزینه انتخاب من است؟
به راستی من کیست؟؟
راست چیست؟
نهایت سعیم را میکنم تا در تائو متمرکز بمانم
اما تائو، سعی نکردن است!
نیکبختی، نداشتن آرزو
جان من , که ندارمت اینهمه رخت تازه تن نکن از دور که می بینمت باز شعر می شوی و از دهان فکر جاری ... نمی دانم شخص تو کیستی اما شخصیتت را خوب می شناسم و نیز می دانم حال که می خوانی فکرش را نمی کنی این شعر توست ... دوست داری و می گویی : یعنی کیست آن خوش اقبالی که این چنین عاشقی دارد کاش من جایش بودم و کسی این چنین با نوشتن مرا بر دل ها نقش می کشید ... #الهام_ملک_محمدی
همه افراد خواب رفتگی دست و پا را تجربه کرده اند.خواب رفتن دست ها و پاها ممکن است یک یا دو دقیقه طول بکشد.این احساس ناخوشایند اگر زیاد تکرار شود ممکن است نشان دهنده ی یک بیماری باشد و باید پیگیری نمایید.از علت خواب رفتن دست ها می تواند گردش خون ضعیف، دیابت و …باشد.در این مطلب در نیک صالحی مهمترین علل خواب رفتن دست و پاها و پیشگیری از آن را برایتان گرداوری کرده ایم.
علت خواب رفتن دست ها
ادامه مطلب
من از این دنیا چیـ میخواااااام؟
یه وجب کلبه چوبی:)
با دو ورق قرص خواب
هیچکس هم نباشه
کلبه هم نشد نشد یه پتو و بالشت و تشک با دو ورق قرص خواب
یک ماه فقط بخوابم... و یه اتاق تاریک که هیچ نور و صدایی نباشه...
خدایا خواب لازمم...
اگه شبا راحت میخوابید برید خداروشکر کنید که خوشبختید
تو کل هفته میانگین شاید ده ساعت بخوابم
تعبیر خواب مرغ و خروس و جوجه
کد ابزار »» تعبیر خواب »» tabire khab
تعبیر خواب مرغ و خروس و جوجه و یا دیدن خواب مرغ در خواب | تعبیر مرغ در خواب Chickendream interpretatio
تعبیر خواب مرغ و خروس و جوجه
تعبیر خواب مر
تعبیر خواب مرغ و جوجهداشتن تعداد زیادی مرغ و خروس زنده در خواب به افزایش ثروت بیننده خواب تعبیر می شود. اگر خواب ببینید که مرغ های زیادی در خانه دارید و مرغ ها تخم گذاشته اند و جوجه های زیادی نیز در کنار مرغ ها در خانه زندگی می کنند، صاحبت ثروت زیادی می
اصول چیدمان اتاق خواب
اگر مجبور بودید یک اتاق را در خانه انتخاب کنید، مطمئناً می خواهید اتاق خواب خود را فنگ شویی کنید.
نحوه چیدمان اتاق خواب بر اساس فنگ شویی
اتاق خواب مهمترین اتاق خانه در فلسفه فنگ شویی است. این اتاقی است که بیشترین وقت خود را در آن می گذرانید و برای شما شخصی ترین است. علاوه بر این، ساعت های زیادی را در این اتاق می خوابید. بنابراین، هنگام خواب، در وضعیت منفعل تری قرار می گیرید، بنابراین واقعاً تحت تأثیر تمام انرژی های اتاق
من استادم را پیدا کردم. پارسال هم داشتمش ولی در قسمت بیرون باغ مانده بودم، شاگردِ مرحوم آیت الله مجتهدی است. وقتی میخواستم وارد شوم آرزو داشتم به مدرسۀ ایشان در تهران بروم، ولی طیّ یک حال گیری عجیب فهمیدم آقای مجتهدی در سال 86 فوت کردهاند، البته بعدها فهمیدم که آقای مجتهدی به شدّت اخلاقی سنّتی دارند در حدی که حتی با وجودِ کیف سامسونت هم مخالفت میکنند چه برسَد من که مظهر شرکم!
شما هنوز عرفا را نمیشناسید و از نزدیک ندیدهاید، راستش من هم
وقتی خیلی خیلی خیلی ناراحتم، پناه میبرم به خواب...وقتی بیدار میشم، تا چند ساعت خوبم، و دوباره حالم بد میشه و دوباره خواب...این خواب خیلی باید تکرار شه تا کمکم اون غم عادی شه...نیاد روزی که از شدت ناراحتی نتونم بخوابم...
الف.
سلام.
ماه کامل است. میدرخشد. بیهیچ ابری در کنارش. سکوت. در هم شکستهام از نادانستهگیم. اوها میدانند، که چه میخواهد، که چه خواهند کرد، که چه میشود. من هیچ. من کیستم؟ گریهای که نمیآید و دادی که بیصداست، مث یه کوه بلند! خسته و آشفتهام. ملولم چه بسیار. درد میکند جای تازیهها بر تنم. زندهگی؟ چیست این؟ نمیدانم. مویهایست بر نادانستهگی. آااااه. فریادددد. که من حتا نمیتوانم بگویم. زبان دارم، نمیچرخد. دست دارم نم
یه دفعه پیشنهاد شد که بزنیم بیرون و بریم کوههای اطراف شهر. با اکراه پذیرفتم اما چه خوب شد که پذیرفتم. روز خوبی بود و حسابی خوش گذشت. با اونکه در گوشه و کنار ایران این روزها ترس از سیل هست اما مردم انگار نه انگار، بی خیال، ماشینها رو کنار رودخانه پارک کرده، چادر زده و مشغول خوردن و کپ و گفت بودند. البته آب شفاف بود و اونقدر زیاد نبود که ترسناک به نظر بیاد.
ولی جدا دوست داشتم با یه دختری که ازش خوشم بیاد همچین جای باصفایی برم ولی نیست دیگه. جدا صح
شدیدا مشتاق دیدار کسی هستم که مرا بفهمد، با تمام زوایای پنهان و آشکارم... و مهربانانه و صادقانه و صمیمانه مرا به خودم بازنماید... میدانم همچنین کسی نه برای من که برای هیچکس احتمالا وجود ندارد، امّا چه کنم، یک دلتنگی عجیب و غیر قابل فهمی و یک غم پنهان گاه به گاه وجودم را مشتعل میکند و مرا به حسرت عجیب نبودن میکشاند... نمیدانم چه باید کرد، جز مرگ که آخر کار است، راه چاره و درمانی در حین زیستن نمییابم... احساس میکنم به عالم و آدم مدیو
خواب زده شده بودم، دوباره جغد شب بیدار. برای امتحان جامعه شناسی سرم را در کتاب کرده بودم، شما آنجا بودی، کیلومترها دورتر، سرزمین غرق آتش. جهان های اجتماعی مختلف را میتوان...، شما آنجا بودی، بادکنک آهنین آسمان را شکافت، بی عاطفه سایه بان دستت را از روی سرمان برداشت. من فقط می خواندم، صرفا کنش گری منفعل و مجبور نیستیم بلکه می توانیم یا در..، ممکن است جهان موجود از بسط و گسترش آن جلوگیری کند.. شما آنجا نبودی، در سرزمینی که قتلگاه حسین بود. آن موقع
تجربه ی خواب تدریجی را بر خواب دفعی ، ترجیح می دهم. تجربه ی انتقال را دوست دارم. حس سبکی به خواب رفتن و انتقال به دنیای خواب به تجربه ی مستی می ماند .مستی بدون «می» . جسمت سبک می شود و کم کم ... .
چه حیف که بیشتر اوقات این حس را نمی یابم و این اتفاق به یک باره می افتد.
تدریج در بخواب رفتن را دوست دارم.
95 متر فاز 2 خیابان مریم
توضیحات :
95 متر فاز 2 خیابان مریم – متراژ ٨۵،٩۵ – کلا ۶ واحد – تحویل برج ١٠-بسیار خوش نقشه با نور آفتاب عالی – نقشه مهندسی بروز و مدرن – با متریال برند و نورپردازی شب -موقعیت ملک ۳ بر – دسترسی محلی مناسب – مشاعات شیک – ۲ خواب مستر- استعلام از شهرداری و اداره ثبت – عقدقرارداد اتحادیه با کد رهگیری
امکانات:
آسانسور
نقاشی
گچبری
کف سرامیک
پارکینگ اختصاصی
پارکینگ مهمان
انباری
تراس
آیفون تصویری
درب ریموت دار
شرایط پرداخ
من هنور کار دارم، کلی کار نکرده که یک مرتبه خواب میآید و مرا با خودش میبرد، درست مثل یک آجان یا یک فرشتهی مرگ. آن قدر سرزده که فرصت نمیکنم سرم را از روی کاغذ بردارم. من هنوز حرف دارم، میگویند سفرهاحترام دارد، اما با این وجود مرا از سر سفره دلم بلند میکند این خواب. چون تاریخ نخواندهام، مهم نیست چه تاریخی از این جغرافیا از خواب بیدار شوم. سیصد و نه سال هم که در غار خواب باشم، چون به شهر آیم، هنوز داریم یک آقا بالا سر را سرنگون میکنیم
از دیشب یکسره باران میبارد، هوا سرد و مه آلود است و بوی باران و هیزم سوخته میدهد. همان بویی که خیلی دوست دارم. صبح که از خانه بیرون میرفتم قطرههای ریز باران آرام روی صورتم مینشست. حالم هنوز خوش نیست. سرم به شدت درد میکند. تا الان سه تا مسکن قوی خوردهام که افاقه نکرده. سردردم عصبی است. همیشه با یک مسکن ساده خوب میشد اما اینبار نمیدانم چکار کنم. هفتهی بعد را مرخصی گرفتهام که بروم سفر. برای فردا بلیط گرفتهام. کنار خانواده بودن
دلم تنگ است برای دیدن یک لحظه ات در خواب
تو را ای سرزمین زاد و اجدادی بهار زندگی
ای وطن عشق پرستوهای عاشق
نازنین بی تو چگونه سر کنم اما هوای تو درون سینه ام خالی
تو را اباد می خواهم
نشستم در درون خانه ای تاریک دلم پر می کشد در باغ و بستان ها شکوفه ارغوان ان کلبه ای خاکی
تو را اباد می خواهم
قاصدک گر می روی ان سو دیار من
پیامی می رسانی این چنین می گفت فلانی
تو را اباد می خواهم
من و کوه امید ارزوهای خیالم
که هورا می کشم از هر نفس در
آپارتمان 261 متر شهرک صدف
توضیحات :
261 متر بنا 100 متر تراس اختصاصی -3 بر نورگیر غرق در نور ۱۶ عدد پنجره با عرض ۳ متر که تا 9 شب روشنایی مطلق در خانه دارید ( روف گاردن )آلاچیق و ۲ عدد باربیکیو ، آب نما و باغچه – 3 خواب – 2 عدد آشپزخانه – کنتور آب و برق و گاز مستقل – تنها ۲۶۱ متری موجود در شهرک صدف -جکوزی
امکانات :
فـــــــول کابینت ممبران
گــــــــاز رومیــــــــــــزی
هـــــــود لمســـــــــــی
شیرآلات اهرمی برنـــد
3 عدد حمام مســــــتر
1 عدد س
مثل درخت بی ریشه دلم آرام ندارد قرار ندارد این تنم مدام من را میکشد گاهی میروم به غرب گاهی شرق گاهی شمال گاهی جنوب نمی دانم کجاها میروم فقط میروم مثل باد سرک میکشم و سرگردانم .
امروز یکی از اقوامگ مرد ناراحت نشدم هم پیر بود هم میدانم به اندازه کافی زندگی کرده بود ولی ته دلم گفتم خوش به حالش آرام گرفت برای همیشه .
یادمه سال که تحویل شد خواب بودم دختر داییم بلندم کرد سال رو تبریک گفت و فردا صبح فکر میکردم خدایا چطوری یک سال دیگه باید زندگی کرد خست
تو خواب های اخیرم مکان هایی رو میبینم که هیچ وقت ندیدم. وارد خونه هایی میشم که تا حالا ندیدم. آدم های دور هم زیادن تو خوابام. مثلا خواب دیدم دبیرِ دوستم داییِ سال پایینیمونه :| و کلی چیزای عجیب.
دیشب خواب دیدم میریم گردش. جاهایی که تو خوابای قبل دیده بودم و من با دهن باز از شگفتی میگم خدااای من. من اینا رو تو خواب دیده بودمممم.
فک کن! تو خوابم خواب دیده بودم :)
درباره این سایت